در یکی از قدیمی ترین افسانه های سرزمین اهورایی ما ـ ایران ـ آمده است:

 

چهان در ظلمات و تاریکی بود . همه جا در دست اهریمن بود و او بر چهان حکمرانی می کرد . در درون غاری در دل کوه البرز و در ظلمات مطلق پسری به نام  مهر ( میترا) از مادرش آناهیتا زاده شد . آناهیتا ایزد بانوی باروری بود ما نقش این الهه را در صحنه گرفتن تاج پادشاهی از مهر در سنگ نگاره هنر زیبای ساسانی می بینیم . او ( آناهیتا ) پشت سر فرزندش مهر ایستاده است.

 

 

در بعضی افسانه ها آمده است میترا زاده از سنگ است و در افسانه های دیگری او را از گل نیلوفر میدانند زیرا در دست داریوش در کتیبه های تخت جمشید و حتی دیواره های آن - همچون ازاره نبرد شیر و گاو ـ دهها گل نیلوفر نقش بسته است.

 

 

اما تمام افسانه های ایرانی در یک موضوع هم عقیده هستند که مهر در نخستین شب زمستان یعنی شب یلدا  پای به عرصه گیتی نهاد . مهر هر روز بزرگ و بزرگتر می شد تا جوانی رعنا و برومند گردید . مهر ذشمن شب و سرما بود او با اهریمن و تاریکی دشمن بود . هر چند مهر زاده زمستان بود اما او زمستان را به بهار می برد تا زمین را گرم و حاصلخیز سازد.

 

 

مهر در جوانی قصد کرد گاوی را قربانی کند تا طبق باور قدما خونش به شکوفایی و باروری زمین کمک کند و نیروهای اهریمنی و شر را از بین ببرد گاو تنومند بود و از دست مهر فرار کرد اما کلاغ و سگ جای مخفی شدن گاو را به مهر خبر دادند . مهر این بار گاو تنومند را جهت قربانی به درون غاری برد و گلویش را برید .

 

 

 

خون گاو باعث بر آمدن گندم و باروری زمین گردید اما اهریمن نیز بیکار ننشست او زمین را تاریک و بی حاصل می خواست . وقتی درون غار خون گاو بر زمین ریخت به دستور اهریمن مار و عقرب و مورچه خون گاو را از زمین مکیدند و بدن گاو را آلوده کردند . این بار مهر دو فرزند به نام مشی و مشیانه بدنیا آورد این دو نفر نخستین انسانهای زمین بودند.

مهر از لحظه تولد خود با اهریمن بد ذات نبرد می کرد زیرا اهریمن مسبب بدی و خشکسالی بود و سرما و بی حاصلی را تولید می کرد . مهر ساختن خانه و تولید محصولات کشاورزی را به انسانها ( مشی و مشیانه ) یاد داد .او در شب یلدای سالی دیگر دوباره گاوی قربانی کرد و سپس به آسمان رفت .

 

 

شاید مهر در آسمان خورشید شد و یا شاید خورشید  از قبل بود و از او نور گرفت . هر چه هست پس از شب یلدا روزها بلندتر و شب ها کوتاه و کوتاهتر گردید .

 

این اسطوره کهن قصه ای است از اجدادقدیمی ما قصه ای که ترس از سرما و اهریمن امید به آینده و نور را برای ما روایت میکند . شب یلدا شب مهر است و همنشینی و امید برای زندگی بهتر .

زمین ,اهریمن ,افسانه ,یلدا ,سرما ,قربانی ,باروری زمین ,درون غاری منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود آهنگ جدید خریدکن سایت تای تی وی پایش شرکت خرید و فروش فلزیاب 09102191330 ناله های تلخ آینده ی وحشی